دختر صورتی

یه وب صورتی

دختر صورتی

یه وب صورتی

خدایا.....

مــــــیگویند خــــــــدا همه جاهست.....



اما نمـــــی دانم چه حکمـــــتی ست که هربار میخواهم....



صــــــــدایش کنم....



نگاهـــــــم به آن بالاها گـــــــره می خورد....



گویــــــــی دیگر دلهره ی از دست دادنش را ندارم.....



گوش هایــــــــم را می گیرم.....



چشم هایــــــــم را می بندم.....



ولی حریف افـــــــــکارم نمی شوم....



چقدر دردناک است فهمـــــــــیدن....



خـــــــــــــــــدایا....کاش یکبار روبرویم بنشـــــینی...
نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.